English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (1487 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
screen U دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
screened U دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
screening, screenings U دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
screens U دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
radar comouflage U استتار کردن از دید رادار استتار در مقابل رادار
camouflaged U استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
camouflaging U استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
camouflage U استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
camouflages U استتار کردن پوشاندن پنهان کردن وسایل جنگی
garnishing U رنگ امیزی کردن برای استتار
smoke screen U پرده پوشش دودبرای استتار یکانهای خودی
nets U شبکه رادیویی تور استتار شبکه
nett U شبکه رادیویی تور استتار شبکه
net U شبکه رادیویی تور استتار شبکه
color patches U نوارهای رنگی تور استتار نوارهای استتار
road screen U پوشش و استتار جاده پوشاندن جاده
call up U درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
call-ups U درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
call-up U درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
covertrace U منطقه عمومی پوشش شناسایی هوایی
camouflaging U استتار
camouflaged U استتار
camouflages U استتار
occulatation U استتار
disguising U استتار
disguises U استتار
disguised U استتار
camouflage U استتار
disguise U استتار
smokescreen U استتار با دود
stalking horse U وسیله استتار
camouflage dicipline U انضباط استتار
camouflage net U تور استتار
garlands U نوارهای تور استتار
garland U نوارهای تور استتار
guidance U هدایت کردن وسیله یا هواپیمامنطقه پوشش سیستم هدایت هواپیما منطقه زیر پوشش سیستم هدایت
flash defilade U پنهان کردن برق دهانه توپ استتار برق دهانه توپ
smoke curtain U پرده دود برای استتار از دیدزمینی
spot U پیداکردن محل نقاط با دیدبانی دیدبانی کردن
spots U پیداکردن محل نقاط با دیدبانی دیدبانی کردن
comparative cover U پوشش گاه بگاه منطقه یاوسایل پوشش نسبی منطقه
sweep U تجسس منطقه با رادار مین روبی کردن پاک کردن منطقه عملیات پاک سازی
scan U دیدبانی کردن دیدبانی مداوم
scans U دیدبانی کردن دیدبانی مداوم
scanned U دیدبانی کردن دیدبانی مداوم
fishnet U نوعی تور که برای نگهداری یاکاشتن وسایل استتار در محل خود به کار می رود
comouflage detection photography U نوعی عکاسی که با استفاده ازفیلم مخصوص انجام شده واستتار دشمن را کشف میکندعکسبرداری ضد استتار
observations U دیدبانی کردن مشاهده کردن
observation U دیدبانی کردن مشاهده کردن
black out U حرکت با چراغ جنگی در شب خاموشی شبانه استتار شبانه
transit area U منطقه ترانزیت یا پیاده وسوار کردن بار یا سوار کردن پرسنل
paddocks U منطقه پارک کردن اتومبیل واماده کردن ان پیش ازمسابقه
paddock U منطقه پارک کردن اتومبیل واماده کردن ان پیش ازمسابقه
observes U دیدبانی کردن
observed U دیدبانی کردن
observe U دیدبانی کردن
observing U دیدبانی کردن
attaching U 1-بستن یا متصل کردن 2-وصل کردن یک گره یا ورود به یک سرور در شبکه
attaches U 1-بستن یا متصل کردن 2-وصل کردن یک گره یا ورود به یک سرور در شبکه
attach U 1-بستن یا متصل کردن 2-وصل کردن یک گره یا ورود به یک سرور در شبکه
grates U باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
grate U باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
grated U باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
terrain spotting U دیدبانی کردن زمین
disruptive pattern U اشکار سازنده هدف استتارشده وسیله اشکار ساختن هدف استتار شده روی صفحه رادار
observing sector U منطقه دیدبانی
spotting U دیدبانی کردن دید زدن
surveillance U دیدبانی و مراقبت از منطقه
grid zone U منطقه شبکه بندی نقشه منطقه نقشهای
reconnoitre U شناسایی کردن
reconnoitred U شناسایی کردن
search U شناسایی کردن
reconnoitres U شناسایی کردن
reconnoitering U شناسایی کردن
searchingly U شناسایی کردن
searches U شناسایی کردن
reconnoitring U شناسایی کردن
searched U شناسایی کردن
reconnoitered U شناسایی کردن
reconnoiter U شناسایی کردن
identifies U شناسایی کردن
identify U شناسایی کردن
reconnaissance U شناسایی کردن
identified U شناسایی کردن
reconnoiters U شناسایی کردن
identifying U شناسایی کردن
identification U شناختن شناسایی کردن
ranging U تجسس کردن منطقه هدف با هواپیما یا گشت زنی در منطقه هدف
identifying U مشاهده کردن شناسایی کنید
identify U مشاهده کردن شناسایی کنید
identifies U مشاهده کردن شناسایی کنید
identified U مشاهده کردن شناسایی کنید
husk U بی پوشش کردن
husks U بی پوشش کردن
intermediate area U منطقه واسطه دیدبانی رادار منطقهای به عمق 2 تا 01هزار متر در جلوی لشگر
fanning U پوشاندن پوشش کردن
expose U باز کردن پوشش
fan U پوشاندن پوشش کردن
fans U پوشاندن پوشش کردن
exposes U باز کردن پوشش
exposing U باز کردن پوشش
integument U پوشش دار کردن
fanned U پوشاندن پوشش کردن
covers U روکش کردن پوشانیدن پوشش
opens U برداشتن پوشش یا باز کردن در
cover U روکش کردن پوشانیدن پوشش
opened U برداشتن پوشش یا باز کردن در
coverings U روکش کردن پوشانیدن پوشش
open U برداشتن پوشش یا باز کردن در
squawking U در رهگیری هوایی یعنی روشن کردن دستگاه شناسایی دشمن و خودی و کار با ان
coverage diagram U دیاگرام منطقه پوشش
illuminates U روشن کردن منطقه
infiltrate U نفوذ کردن در منطقه
illuminate U روشن کردن منطقه
infiltrated U نفوذ کردن در منطقه
infiltrates U نفوذ کردن در منطقه
area monitoring U مراقبت کردن از منطقه
illuminating U روشن کردن منطقه
infiltrating U نفوذ کردن در منطقه
to shield U بوسیله سپر [پوشش] حفظ کردن
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
coverage diagram U نمای منطقه زیر پوشش
illumination U روشن کردن منطقه روشنایی
search light illumination U روشن کردن منطقه با نورافکن
altitude acclimatization U عادت کردن به ارتفاع منطقه
illuminations U روشن کردن منطقه روشنایی
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
body of a map U منطقه زیر پوشش نقشه یانمودار
pickup zone U منطقه بارگیری و بار کردن وسایل
illumination plan U طرح روشن کردن منطقه نبرد
fish out U تمام کردن ذخیره ماهی یک منطقه
area blocking U سد راه کردن رقیب در منطقه معین
cover search U جستجوی بهترین منطقه پوشش عکاسی هوایی
advisory area U منطقه پوشش اطلاعات عبور ومرور هوایی
maneuvering vent U شکاف بالای پوشش بالن برای رها کردن هوا
mopping up U پاک کردن منطقه ازوجود بقایای دشمن
wide area network U شبکه بلند پوشش
local area network U شبکه کوتاه پوشش
reticulate U شبکه کردن مشبک
carpet bombing U توزیع بمب جهت پوشش یک منطقه بمباران منطقهای
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
illumination by reflection U روشن کردن منطقه از طریق انعکاس یا شکست نور
area search U کاوش منطقه با دیدبانی بصری کاوش منطقهای
grid current limiting U محدود کردن جریان شبکه
sorting network U شبکه مرتب کردن داده ها
mulch U که بعنوان پوشش اولیه درمهار کردن شنهای روان ازان استفاده میشود
mulches U که بعنوان پوشش اولیه درمهار کردن شنهای روان ازان استفاده میشود
break out U نوعی حمله برای خارج کردن گوی از منطقه دفاعی
staging area U فاصله بین منطقه اماده کردن اتومبیل و نقطه شروع
paddock U منطقه اماده و زین کردن و گردش اسب پیش ازمسابقه
paddocks U منطقه اماده و زین کردن و گردش اسب پیش ازمسابقه
directory U روش لیست کردن کاربران و منابع متصل به شبکه به روش ساده و با دستیابی راحت تا کاربر بتواند کاربر دیگر را با نام و با آدرس پیچیده شبکه آدرس دهی کند
directories U روش لیست کردن کاربران و منابع متصل به شبکه به روش ساده و با دستیابی راحت تا کاربر بتواند کاربر دیگر را با نام و با آدرس پیچیده شبکه آدرس دهی کند
meshing U شبکه تور مانند یا مشبک کردن
meshes U شبکه تور مانند یا مشبک کردن
mesh U شبکه تور مانند یا مشبک کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
racking U تمیز کردن شبکه توری اشغال گیر
air defense action area U منطقه پوشش پدافند هوایی منطقه عمل پدافند هوایی
reseau U شبکه بندی کردن عکس برای انطباق ان با نقشه
bilateral spotting U دیدبانی مضاعف محل اصابت گلوله دیدبانی دو جانبه
inverts U معماری شبکه در آن hub مرکز شبکه است و تمام زیر شبکه ها به hub متصل اند. در شبکه قدیمی backbore زیر شبکه ها به کابل اصلی شبکه وصل بودند
inverting U معماری شبکه در آن hub مرکز شبکه است و تمام زیر شبکه ها به hub متصل اند. در شبکه قدیمی backbore زیر شبکه ها به کابل اصلی شبکه وصل بودند
invert U معماری شبکه در آن hub مرکز شبکه است و تمام زیر شبکه ها به hub متصل اند. در شبکه قدیمی backbore زیر شبکه ها به کابل اصلی شبکه وصل بودند
distributing U چ کردن بستههای شبکه توسط جابجایی اطلاعات بین گره ها
lattices U خطوط شبکه بندی ثابت مخصوص بزرگ کردن نقشه
distributes U چ کردن بستههای شبکه توسط جابجایی اطلاعات بین گره ها
AUI connector U اتصال D برای متصل کردن کابلهای انترنت به آداپتور شبکه
distribute U چ کردن بستههای شبکه توسط جابجایی اطلاعات بین گره ها
lattice U خطوط شبکه بندی ثابت مخصوص بزرگ کردن نقشه
claim frame U فریم مخصوص برای مشخص کردن ایستگاه آغاز کننده شبکه
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verified U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoot U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoots U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
incrust U با قشر و پوست پوشاندن دارای پوشش سخت کردن قشر تشکیل دادن
surveys U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orient U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
cross examination U تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
orienting U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper [metal or glass] U آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orients U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
concentrates U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrate U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
serve U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serves U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
tae U پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
served U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
concentrating U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
buck up U پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
to inform on [against] somebody U کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
assign U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigned U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1ICR
1Arousing
1معنی لغوی کیسینگ در رشته مهندسی آب چیست؟
1pedal pamping
1construed
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com